معنی پدر موسیقی مدرن

حل جدول

پدر موسیقی مدرن

استراوینسکی


مدرن

نو، جدید

ترکی به فارسی

مدرن

مدرن

لغت نامه دهخدا

مدرن

مدرن. [م ُ رِ] (ع ص) حطب مدرن، هیمه ٔ خشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یابس. (متن اللغه) (اقرب الموارد). || جامه ٔ چرکین. || چرکین گرداننده. || شترانی که علف ریزه ٔ خشک را چرند. (آنندراج).

مدرن. [م ُ دِ] (فرانسوی، ص) تازه. نو. جدید. تازه باب شده. مد روز. باب روز.

فرهنگ معین

مدرن

(مُ دِ) [فر.] (اِ.) تازه، باب روز.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مدرن

امروزین، نوین

فارسی به ایتالیایی

مدرن

moderno

فارسی به آلمانی

مدرن

Modern, Neuzeitlich

اطلاعات عمومی

فرهنگ عمید

مدرن

هر آنچه به زمان حال و دورۀ معاصر مربوط است،
هرآنچه مطابق با یافته‌های علمی، فنی، و هنری روز دنیا باشد،
هرآنچه به امکانات رفاهی نو و پیشرفته مجهز باشد،

کلمات بیگانه به فارسی

مدرن

نوین، امروزین

مترادف و متضاد زبان فارسی

مدرن

تازه، جدید، نو، نوین، روزآمد،
(متضاد) کهن، مجهز، پیش‌رفته

فارسی به عربی

مدرن

حدیث

فرهنگ فارسی هوشیار

مدرن

تازه، نو، جدید

معادل ابجد

پدر موسیقی مدرن

726

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری